جدول جو
جدول جو

معنی جراحت کردن - جستجوی لغت در جدول جو

جراحت کردن
چرک کردن
تصویری از جراحت کردن
تصویر جراحت کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

آسوده کردن، یا خیال کسی را راحت کردن موجب اطمینان خاطر او شدن، آسوده کردن آرامش بخشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زراعت کردن
تصویر زراعت کردن
کاشتن و کشت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
اثر کردن تاثیرکردن، انتقال یافتن مرض از شخصی (یا جانوری) بشخص دیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طراحی کردن
تصویر طراحی کردن
نقشه چیزی را کشیدن طرح چیزی را ریختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ظرافت کردن
تصویر ظرافت کردن
بتکلف زیرکی نمودن، زیرک نمایی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرامت کردن
تصویر غرامت کردن
تاوان گرفتن غرامت گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فراغت کردن
تصویر فراغت کردن
استراحت کردن آسودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرامت کردن
تصویر کرامت کردن
عطا کردن آنکه قدر و مرتبت برتری دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مساحت کردن
تصویر مساحت کردن
اندازه کردن اندازه گرفتن پیمودن اندازه گرفتن و پیمودن زمینی را
فرهنگ لغت هوشیار
درد سر آفریدن، نا آرام کردن، خشمگین کردن بزحمت انداختن، مضطرب کردن، عصبانی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
سمسول ورزیدن رقص و کچول آغازیدند و لور و سمسول ورزیدند (راحه الصدور رویه 4) بی شرمی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طراحی کردن
تصویر طراحی کردن
Design
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ناراحت کردن
تصویر ناراحت کردن
Displease
دیکشنری فارسی به انگلیسی
डिजाइन करना
دیکشنری فارسی به هندی
नाराज़ करना
دیکشنری فارسی به هندی